116456
1393 ,29 آبان
...عشق، دانشکده ی تجربه ی انسانهاست
گرچه چندیست پر از طفل دبستان شده است...
116438
1393 ,29 آبان
همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟... حرف دلم را بزنم یا نزنم؟...
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کــــو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟...
"قیصر امین پور"
116425
1393 ,29 آبان
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
...دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
"قیصر امین پور"
116410
1393 ,29 آبان
یادت به خیر ای که دلت آفتاب بود
مهرت زلال و عشق تو همرنگ آب بود
یادت به خیر ای که سرا پا وجود تو
همچون فرشتگان خدا روح ناب بود
یادت به خیر باد، که با ماه روی تو
این تیره آسمان دلم پر شهاب بود
میریخت قطره قط...یادت به خیر ای که دلت آفتاب بود
مهرت زلال و عشق تو همرنگ آب بود
یادت به خیر ای که سرا پا وجود تو
همچون فرشتگان خدا روح ناب بود
یادت به خیر باد، که با ماه روی تو
این تیره آسمان دلم پر شهاب بود
میریخت قطره قطره محبت ز چشم تو
احساست از سلاله ی تُرد حباب بود
وقتی که بامداد جدایی فرا رسید
قلبم هنوز روی دلت گرم خواب بود
می بینمت دو باره؟ دلم این سؤال کرد
دردا که این سؤال دلم بی جواب ماند
116408
1393 ,29 آبان
«گفتا که میبوسم تو را»
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می...«گفتا که میبوسم تو را»
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
سیمین بهبهانی
116451
1393 ,29 آبان
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ند...من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
"قیصر امین پور"
116426
1393 ,29 آبان
پیش بیا ! پیش بیا ! پیشتر !
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوستتر از آن که بگویم چهقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را ا...پیش بیا ! پیش بیا ! پیشتر !
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوستتر از آن که بگویم چهقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد بهجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
"قیصر امین پور"
116411
1393 ,29 آبان
عاشق ترین مرد،
آدم بود
که بهشت را
به لبخند حوا فروخت...
116409
1393 ,29 آبان
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر
گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیِ ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
page=3&profile_user_id=4983&year=&month=
ادامه ...