598537
1395 ,30 آذر
سلام.
در این سایت میتونین
سوالات و مسائل حقوقی
خودتون رو مطرح کنین .
در صورت درخواست نوشتن شکوائیه، موضوع را در همین سایت و در بخش تماس با ما مطرح نمایید.
هزینه نوشتن شکوائیه
قبل از انجام سفارش پرداخت ش...سلام.
در این سایت میتونین
سوالات و مسائل حقوقی
خودتون رو مطرح کنین .
در صورت درخواست نوشتن شکوائیه، موضوع را در همین سایت و در بخش تماس با ما مطرح نمایید.
هزینه نوشتن شکوائیه
قبل از انجام سفارش پرداخت شود..
با تشکر
www.ziba..salem.com
سالم...زیبا..با هم..برای هم,www.ziba..salem.com
598314
1395 ,27 آذر
آموزش کسب درآمد از اینترنت (بدون نیاز به سرمایه
www.ziba..salem.com
سالم...زیبا..با هم..برای هم,www.ziba..salem.com
277930
1393 ,15 بهمن
یبارم ی شعر طنز بزارم...
او رفت و زمستان شد من زیر پتو رفتم
تا زائده ی زانو در عشق فرو رفتم
باز آمد و گرمم شد کل بدنم تر شد
چون خیس عرق بودم از بنده مکدر شد
او پادشه خوبان من مرد به این خوبی
من ع...یبارم ی شعر طنز بزارم...
او رفت و زمستان شد من زیر پتو رفتم
تا زائده ی زانو در عشق فرو رفتم
باز آمد و گرمم شد کل بدنم تر شد
چون خیس عرق بودم از بنده مکدر شد
او پادشه خوبان من مرد به این خوبی
من عاشق او بودم او عاشق کروبی
من تشنه ی لب هایش او تشنه ی آزادی
من ده نمکی بودم او اصغر فرهادی
من زرد رخ و عاشق او سبز تنش می کرد
اسرار گریبان را قدری علنش می کرد
هر کس به تمنایی باشد پی معشوقش
او شیفته ی رأی و من عاشق صندوقش
می گفت اگر روزی رأی منو پس دادن
محمود و اوباما هم با همدیگه دس دادن
جریان غنی سازی وقتی متوقف شد
ایران و دموکراسی با هم مترادف شد
وقتی که دلار آمد در پای ریال افتاد
میمون به فضا رفت و ناسا به زوال افتاد
وقتی متوقف شد تهمت به زن رشتی
از منطقه ی قزوین بی حادثه برگشتی
وقتی که جهان پر شد از عشق به ایرانی
سر داد لوپز بانو گلبانگ مسلمانی
وقتی که شود زندان در کل جهان موزه
عاشق شدنو عالم در حوزه بیاموزه
وقتی که شود تأییدآن کوسه ی آزادی
آن روز بیا بستان یک بوسه ی آزادی
گفتم که به این وعده گویند سر خرمن
اینها نشود عمراً تهران نشود لندن
کهریزک زندان ها مژگان سیاه توست
ویروس مننژیتش لبخند نگاه توست
رحمی بکن ای بانو بر عاشق نالانت
دامن که نمی پوشی دستم به گریبانت!
***
دانشکده خلوت شد من ماندم و آن دلبر
عشقم به جنون سر زد دیوانه شدم دیگر
لبریز بشد دستم از حس بساوایی
دستی که شناور شد در برکه ی زیبایی
چونان دل سلطانی کز هر گله می لرزد
دیدم لب اینجانب چونان ژله می لرزد
لرزیدم و بوسیدم از سیب زنخدانش
با کله فرو رفتم در خم گریبانش
گه خوردم از این ساغر گه خوردم از آن کوزه
انگار که در مرداد افطار کند روزه
***
این صحنه ی مستهجن فرزند تخیل بود
بی عفتی غنچه زیر سر بلبل بود
نشنیده بگیریدش این بلبل و چهچه را
بر بنده ببخشایید این مثبت هجده را
شرمنده شدم از این هم بستری ذهنی
ای تف به تو سلول خاکستری ذهنی!
خمخانه ی دلبر را تفتیش نکن سلول!
اذهان عمومی را تشویش نکن سلول!
گیرم ز گریبانش خورشید جهان سر زد
جان در عوض بوسه سلول! نمی ارزد
آویخته خواهم شد از چنگک صلابه
حد می زندم شحنه با شیشه ی نوشابه
آن شحنه مرا گوید بگشای بساطت را
حالا پسرم شل کن کل عضلاتت را
اینها که همی کردی ای کاش نمی کردی
خمخانه ی دلبر را کنکاش نمی کردی
حالا که همی کردی آماده ی کیفر شو
برگرد و توکل کن این بار تو دلبر شو
سعید نوری
277590
1393 ,15 بهمن
به فصل فصل تو معتادم
من از چه چیز تو ای زندگی کنم پرهیز
که انعطاف تو، یکسان نشسته در هر چیز
تفاهمی است میان من و تو و گل سرخ
رفاقتی است میان من و تو و پاییز
به فصل فصل تو معتادم ای مخدر من
...به فصل فصل تو معتادم
من از چه چیز تو ای زندگی کنم پرهیز
که انعطاف تو، یکسان نشسته در هر چیز
تفاهمی است میان من و تو و گل سرخ
رفاقتی است میان من و تو و پاییز
به فصل فصل تو معتادم ای مخدر من
به جوی تشنه ی رگ های من بریز بریز
نه آب و خاک، که آتش، که باد می داند
چه صادقانه تو با من نشسته ای-من نیز
اسیر سحر کلام توام، بگو بنشین
مطیع برق پیام توام، بگو برخیز
مرا به وسعت پروازت ای پرنده مخوان
که وا نمی شود این قفل با کلید گریز
محمدعلی بهمنی
270327
1393 ,12 بهمن
عشق سیاه
خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه
واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز
این کله پوکوّ میگیرم بالا
و از بی سیگاری میزنم زیر آواز
و اینقدر میخونم
تا این گلوی وا موند...عشق سیاه
خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه
واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز
این کله پوکوّ میگیرم بالا
و از بی سیگاری میزنم زیر آواز
و اینقدر میخونم
تا این گلوی وا مونده وا بمونه....
تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی
که عمو بارون رو طاقش
عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته
شام که نیس
خب زحمت خوردنشم ندارم
در عوض
چشم من و پوتینای مچاله و پیریه که
رفیق پرسه های بابام بودن
بعدشم واسه اینکه قلبم نترکه
چشمارو میبندم و کله رو ول میکنم رو بالشی که پر از گریه های ننمه
گریه که دیگه عار نیست
خواب که دیگه کار نیست
تا مجبور بشی از کله سحر
یا مفت بگی و یا مفت بشنفی و
آخر سر اینقدر سر بسرت بذارن که
سر بذاری به خیابونا
هی هی
دل بده تا پته دلمو واست رو کنم
میدونی؟
همیشه این دلم به اون دلم میگه
دِکی
تو این دنیای هیشکی به هیشکی
این یکی دستت باید اون یکی دستتوبگیره
ورنه خلاصی
خلاص!
اگه این نبود ...حالیت میکردم که
کوهها رو چه طوری جابجا میکنن
استکانها رو چه جوری می سازن
سرد و گرم و تلخ و شیرینش نوش جان
من یاد گرفتم
چه جوری شبا
از رویاهام یک خدا بسازم و...
دعاش کنم که
عظمتتو جلال
امشب هم گذشت و کسی ما رو نکشت
بعدش هم چشما مو میبندم و دلو میسپرم
به صدای فلوت یدی کوره
که هفتاد سال تمومه عاشق یه دخترچارده ساله بوره
منم عشق سیاهمو سوت میزنم تا خوابم ببره
تو ته تهای خواب یه صدای آشنایی چه خوش میخونه
بشنو.....
هی لیلی سیاه
اینقدر برام عشوه نیا
تو کوچه...
تو گذر...
تو سر تا سر این شهر
هرجا بری همراتم
سگ وسوتک میدونه
کشته عشوه هاتم
page=1&profile_user_id=7107&year=&month=
ادامه ...