You seem to be using an older version of Internet Explorer. This site requires Internet Explorer 8 or higher. Update your browser here today to fully enjoy all the marvels of this site.
شبی گرگی ناراحت دیدم با لاشه یک اهو در دهان به گله امد
گرگهای گله شاد از شکار او پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟
گفت: در سیاهی شب چشمش را دیدم دلم را ربود
شنیدم صدای سگان ولگرد را
دویدم .. پریدم .. زیر گلویش را گرفتم دریدمش
دوستش داشتم
اما ...
نمیخواستم طعمه من نصیب سگان ولگرد شود
گرگهای گله شاد از شکار او پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟
گفت: د...