260531
1393 ,8 بهمن
و هوای دل من ابری نیست
بلکه بارانی ست
پیش تو مشت دلم باز شده ست
پاک دل باخته ام
مدتی ست
در دلم حادثه عشق
آغاز شده ست
بلکه بارانی ست
پیش تو مشت دلم باز شده ست
پاک دل باخته ام
مدتی ست
در دلم حادثه عشق
آغاز شده ست
260523
1393 ,8 بهمن
کاش زندگی از آخر به اول بود…
پیر بدنیا می آمدیم…
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم
سپس کودکی معصوم می شدیم و در
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…
پیر بدنیا می آمدیم…
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم
سپس کودکی معصوم می شدیم و در
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…
باران بهاری :) این را می پسندد 257357
1393 ,7 بهمن
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد. سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقا...
باران بهاری :) این را می پسندد 404958
1394 ,4 خرداد
حمید جان خیلی وقته نیستی دلمون برات تنگ شده. تولدت مباررررررررررررررررک
260527
1393 ,8 بهمن
گفتی دلت دریچه ی تاریک و کوچکی ست
روزی همین دریچه مگر لانه ات نبود؟
این هیزم شکسته که بر شانه میبری
تنها درخت باغچه ی خانه ات نبود؟
روزی همین دریچه مگر لانه ات نبود؟
این هیزم شکسته که بر شانه میبری
تنها درخت باغچه ی خانه ات نبود؟
باران بهاری :) این را می پسندد 260517
1393 ,8 بهمن
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
257346
1393 ,7 بهمن
پيرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد. در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد:"صدقه عمر را زیاد می‌کند". پیرمرد از انداختن پول در صندوق منصرف شد!!!
باران بهاری :) این را می پسندد 