518545
1394 ,15 آذر
hello نام من ... است دوشیزه آنا است، من یک خانم جوان با عشق و احترام هستم، من تو را دیدم مشخصات شما امروز و انتخاب علاقه به شما، من می خواهم به در رابطه عشق با شما لطفا به من در farsface.com من پاسخ ن...hello نام من ... است دوشیزه آنا است، من یک خانم جوان با عشق و احترام هستم، من تو را دیدم مشخصات شما امروز و انتخاب علاقه به شما، من می خواهم به در رابطه عشق با شما لطفا به من در farsface.com من پاسخ نمی کنید و سعی کنید در خوب ایمیل خصوصی من پاسخ به من. (annakor.m@hotmail.com) من چیزی مهم به به شما بگویم با تشکر از شما hello my name is miss anna,i am a young lady with love and respect,i saw you profile today and pick interest in you,i will like to be in love relationship with you please dont reply me on my farsface.com try and reply me on my private email ok. (annakor.m@hotmail.com) i have something important to tell you thank you
419892
1394 ,17 خرداد
لکه های فرهنگ ایرانی -10
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
هر از گاهی اززبان دوستان و آشنایان و گاهی غریبه ها می شنوم که به من می گویند ، خیلی آدم ساده ای هستم ، و از لحن سخن ونگاه چشم...لکه های فرهنگ ایرانی -10
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
هر از گاهی اززبان دوستان و آشنایان و گاهی غریبه ها می شنوم که به من می گویند ، خیلی آدم ساده ای هستم ، و از لحن سخن ونگاه چشمانشان حالت دلسوزی پیدا است ، وگاهی حالت طعنه و تمسخر، از شما چه پنهان وقتی اینطور با من برخورد می شود غم پنهانی درونم را می گیرد ولی به بیرون درز نمی دهم و با لبخندی گذر می کنم . همچنین می شنوم که می گویند آقارضا خیلی زرنگ است ، حمید آقا خیلی تیز است ، حسن خیلی با هوش است ، جعفر برای خودش گرگی است ، وقتی به رفتار این آقایان به اصطلاح زرنگ وباهوش وتیز کمی دقیق می شوم ، متوجه یک وجه اشتراک خیلی واضح بین این آقایان می شوم ، و آن وجه اشتراک چیزی نیست جزء دروغ گویی . مثلا وقتی مشتری به مغازه رضا باهوش وارد می شود وتقاضای یک جنس الکترونیکی می کند . واز آقا رضا می پرسد که آیا این جنس کره ای است ؟ آقا رضا می فرماید بله اصل کره است ، بیچاره می خرد و می رود ، بعدا از رفتن مشتری آقا رضا به شاگردش می گوید، حال کردی چطور پیچاندم طرف را ، وشاگرد در محل پیش من ودوستاش با افتخار می گوید اوستام خیلی زرنگه ، سه سوته طرف را می پیچاند ، در این مواقع من کمی اعتماد به نفس پیدا می کنم ومعنی واقعی زرنگی ، و باهوشی و خبره بودن را تازه می فهمم
، وقتی خاطرات دوران نوجوانی خودم را مرور می کنم ، بیشتر معنی ساده بودن خودم را متوجه می شوم . یادم هست هیچ وقت بچه ها در مدرسه من را در بازی فوتبال راه نمی دادند ، چون هروقت توپ به دستم می خورد ، حتی اگر داور هم نمی دید من بلند می گفتم توپ به دستم خورد ، یک روز یادم می آید که معلم ریاضی دیر کرده بود ، همه بچه ها روی تخته سیاه نقاشی می کشیدند . من هم گچ را برداشتم ویک گل را نقاشی کردم . وقتی از پنجره دیدیم معلم آمد ، همه دویدیم نشستیم سر جای خودمان ، معلم با عصبانیت پرسید چه کسی روی تخته این چیز ها را کشیده ؟ هیچکس حرف نزد ، فقط من بلند شدم گفتم آن یک گل را من نقاشی کردم ، من را فرستاد دفتر و آقا ناظم با چوب از من پذیرایی کرد ، و فقط من تنبیه شدم . ودر زنگ تفریح مورد تمسخر بقیه قرار گرفتم . ولی من احساس غرور می کردم که راستش را گفتم . بله دوستان اگر به شما هم گفتند ساده ای باید افتخار کنی ، در ایران ما دروغ آچار فرانسه است ، در ایران ما راستی مال آدم ساده است ، مادر به پسر دروغ می گوید ، پسر به پدر ، پدرهم به مادر.مغازه ها را با دروغ باز می کنند و با دروغ می بندند ، چرخ اقتصاد با دروغ می چرخد . زبانها جزء به دروغ نمی چرخد ، راستگویی به پشیزی نمی ارزد ، دخترها با دروغ عروس می شوند ، داماد بی پول صاحب چند اتوبوس می شود ، مرغها شبیه خروس می شوند ، با آدم راستگو کسی دوست نمی شود ، دروغگو سوار ماشین لوکس می شود . خدایا در سختی های روزگار ، من را با وسوسه ها تنها نگذار ، تا برای کمی نان و آب ، به دروغ رو نیاورم به شتاب ، الهی خودت من را دریاب ، زود بگیر دستم که خیلی خسته ام .
G.H.N
غلامحسین نصیری
419885
1394 ,17 خرداد
لکه های فرهنگ ایرانی -9
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
روزی با پسرم رفته بودیم فالوده بخوریم . من به سمت درب نشسته بودم . ونا خداگاه چشمهایم می افتاد به کسانی که تازه وارد می شدند ...لکه های فرهنگ ایرانی -9
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
روزی با پسرم رفته بودیم فالوده بخوریم . من به سمت درب نشسته بودم . ونا خداگاه چشمهایم می افتاد به کسانی که تازه وارد می شدند . در این وارد شدنها نکته جالبی توجه من را جلب کرد . دیدم کسانی که با خانواده وارد می شوند ، بجای اینکه اول پدرو مادر وارد شوند، فرزندان آنها اول وارد می شوند .حالا چه فرزندانشان 10 سالشان باشد و چه 30 سالشان . وهنگام خروج هم باز اول فرزندان خارج می شوند . به یاد خودم افتادم که هیچ وقت جلوترازبزرگترها و والدینم وارد جایی نمی شدم . یادم می آید وقتی بزرگتری وارد مجلسی می شد ما کوچکترها جا باز می کردیم که بنشیند . واگر جا نبود بلند می شدیم می رفتیم دم درب می نشستیم . وحتی من یک اخلاق عجیبی داشتم در دوران بچه گی ، که الان وقتی فکر می کنم از آن اخلاق خودم تعجب می کنم . و آن این بود که وقتی در بیرون می دویدم اگر به یک پیر مرد ویا پیر زنی می رسیدم زود می ایستادم و به آرامی از کنارشان عبور می کردم ، چون فکر می کردم اگر آنها دویدن من را ببینند ، ناراحت بشوند که بخاطر پیری، دیگرآنها نمی توانند با سرعت بدوند ، و یاد جوانی های خودشان بیفتند وغصه بخورند . نمی دانم چه بلایی به سر آن فرهنگ زیبای احترام به بزرگان آمده است ؟ کسی جلوی بزرگترها بلند بلند حرف نمی زد ، کسی جلوی بزرگترها پایش را دراز نمی کرد ، همه احترام ریش سفید ها را داشتند . آخر این که دیگر خیلی معلوم است ، اگر ما به بزرگان احترام کنیم ، فرزندانمان هم به خودمان احترام می گذارند، دود این ناهنجاریها مستقیم به چشم خودمان خواهد رفت . مطمئنم این فرهنگ غلط از ابرها نازل نشده ، یا از چشمه های کوه جاری نگشته ، نه درمنش مسلمان است ، نه در فرهنگ ایران ، و نه از کمبود آب ونان ، نکند عقب نشینی کردیم در ایمان ؟ نکند دارد می پوسد ریشه های اعتقادمان ؟ نکند در کرامت برابر شده است انسان با حیوان ؟ نکند فرهنگ چشم آبی ها به سمت ما شده است روان ؟ نکند رزایل نشسته در تخت فضیلت ؟ نکند خلایق عادت بکنند به ذلت ؟ خدایا چی آمده است بر سر این ملت ؟
G.H.N
11211
1393 ,15 شهریور
مردهای قدیمی : خانم گستاخی نکن طعام بیاور بخوریم
مردهای امروزی : جوجو شستن ظرفها نوبت منه یاتو
419880
1394 ,17 خرداد
لکه های فرهنگ ایرانی -8
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
داخل ماشینم کنار خیابان ایستاده بودم و داشتم به عابرین پیاده نگاه می کردم . البته نمی دانم این کار خوبی هست یا نه ؟ معمولا من...لکه های فرهنگ ایرانی -8
از غلامحسین نصیری
G.H.N
www.parvazeaghl.samenblog.com
داخل ماشینم کنار خیابان ایستاده بودم و داشتم به عابرین پیاده نگاه می کردم . البته نمی دانم این کار خوبی هست یا نه ؟ معمولا من درجاهایی که ازدحام مردم هست به مردم توجه می کنم ، چون همیشه برام جالب بوده که قیافه هایی را ببینم که تا به حال ندیده باشم ، هر ثانیه یک قیافه تازه ، البته نمی دانم چرا قیافه هر کس را شبیه به یک نفری که می شناسم می بینم . در کل دیدن هموطنان وتغییرات روز به روز لباسها ومدل های مختلف برایم همیشه جالب بوده است . گاهی برای تماشای یک ماهی زیبای آکواریم نیم ساعت جلوی آکواریم میخ کوب می مانم . و مردم را می بینم که با یک نگاه ساده به ماهی با سرعت عبور می کنند . وقتی به پارک می روم می نشینم انواع گلها را به دقت نگاه می کنم . وچند تای آنها را بو می کنم و چقدر لطیف و زیبا هستند . ولی می بینم مردم در پارک به هرکاری مشغول هستند جزء توجه به زیبایی های پارک . وقتی با دوستان به موزه می روم ،هم آنها از دست من کلافه می شوند و هم من از دست آنها . داشتم به انگشترها و بازو بندها وظرف عطرهایی که زنان ایران در هزار سال پیش استفاده می کردند به دقت نگاه می کردم . چقدر زیبا و ظریف بودند و چقدر شبیه زیور آلات امروزی بودند . انگار کارهای امروزی تقلید همان قدیمی هاست . مدام صدای دوستان به گوشم می رسید چه خبره ؟ما همه جای موزه را دیدیم تو هنوز اینجایی؟ ما رفتیم ساندویچ بخوریم تو اینجا بمون بخواب ، نمی دانم در فرهنگ ایرانی این همه عجله برای چیست ؟ چرا اینقدر بی تفاوت ؟ چرا اینقدر سطحی نگریم ؟ به کجا می خواهیم برسیم ؟ در صف نانوایی عجله ؟ در راننده گی عجله ؟ در خوردن عجله ؟ در مردن عجله ؟ البته اگردر کنار درب ورودی موزه یک اعلامیه زده بودند که ملکی به متراژ 3000 متر سه نبش و داری آب و برق موجود می باشد ، همه جلویش میخ کوب می شدند و واو به واو می خواندند ، شماره تلفنش را یاد داشت می کردند ، و در موردش با هم گفتگو می کردند ، منظورم این است که زیاد هم سطحی نگر نیستیم ، در امور مادیات اتفاقا بسیار عمق نگریم . دلم برات می سوزد فرهنگ ایرانی ، کاش تو را با پول می شد خرید ، ای فرهنگ چرا تو متراژ نداری ؟ چرا مدل و ورژن نداری ؟ چرا رنگت متالیک نیست ؟ چرا سه نبش نیستی فرهنگ عزیزم ؟ چرا 18 عیار نیستی ؟ چرا اتومات و هیدرولیک نیستی ؟ مادرت برات بمیرد فرهنگ فقیرم ، ای غریب بیچاره ام ، ای فراموش شده در اذهان ، ای خاکستر شده در بستر تاریخ سوخته ایران . بمیرم برات فرهنگ جان
G.H.N
page=1&profile_user_id=1807&year=&month=
ادامه ...