کورش بهاری

517029

1394 ,14 آذر

1394 ,14 آذر 7:01 ب.ظ

hello نام من ... است دوشیزه آنا است، من یک خانم جوان با عشق و احترام هستم، من تو را دیدم مشخصات شما امروز و انتخاب علاقه به شما، من می خواهم به در رابطه عشق با شما لطفا به من در farsface.com من پاسخ ن...

ادامه ...

419018

1394 ,16 خرداد

کورش بهاری

1394 ,16 خرداد 5:49 ب.ظ

روزی دوتا گدا کنار دیوار کاخ سلطان محمود نشسته بودند یکی چاپلوس و تملق گو دیگری ساکت و کم حرف و تکیه کلامش این بود (سلطان محمود خر کیه کار باید خدا درست کنه

.یه روز وزیر سلطان به سلطان گفت این دو ت...

ادامه ...

.یه روز وزیر سلطان به سلطان گفت این دو تا گدا رو دیدی شاه گفت بله یکیشون خوب تملق میگه ولی یکیشون این جمله تکیه کلامشه.سلطان دستور داد یه مرغ سرخ کنید و داخل شکمش پر کنید و یه تکه جواهر که قیمت زیادی داشت رو گذاشت داخل شکم مرغ گفت بدین به اون گدا که تملق میگه تا اون یکی بفهمه سلطان محمود خر کیه.مرغ که بردن برای گدای چاپلوس قبلش غذا خورده بود به رفیقش که گدا بود گفت درامد امروزت رو بدم به من تا مرغ بهت بدم اون گدا گفت خودت نمیتونی بخوری میخوای بندازی به من،نمیخوام .گفت نصف درامدت بده بازم قبول نکرد گفت بیا مجانی برای خودت گرفت .شروع کرد به خوردن که دید یه اشرفی داخل شکمش هس گفت رفیق کار باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه .بعد وسایلش جمع کرد و گفت شاید من فردا نیامدم و رفت. فردا شاه رد میشد سراغ گدای ساکت را از گدای چاپلوس گرفت گفت دیشب برام مرغ فرستادی قبلش وزیر برام بوقلمون اورده بود سیر بودم مرغ رو دادم به او خورد و گفت از فردا نمیام. شاه گفت ای بگیرید گدا را بیارید اینقدر بزنیدش که دیگه فکر گدایی نکنه اخه من برات اشرفی گذاشته بودم داخلش
.اون رو بردن هر بار میزدنش سلطان میگفت این جمله رو تکرار کن :کار باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه.
بله دوستان کار فقط دست خداست بقیه وسیله هستند برای درست کردن کار به دست خدا.

بستن متن