234755
1393 ,25 دی
شب گررخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشنه اگرآب نبیند سخت است
مانوکر وارباب تویی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
231974
1393 ,24 دی
در جواب شعر :
خواهر کوچکم از من پرسید :
پنج وارونه چه معنا دارد..؟
...
من به تندی گفتم ...
این سوال است که تو میپرسی؟
پنج وارونه دگر بی معناست...
خواهر کوچک من ساکت ماند...
و...در جواب شعر :
خواهر کوچکم از من پرسید :
پنج وارونه چه معنا دارد..؟
...
من به تندی گفتم ...
این سوال است که تو میپرسی؟
پنج وارونه دگر بی معناست...
خواهر کوچک من ساکت ماند...
و سوالش را خورد..
دیدم از گوشه ی چشمش نم اشکی پیداست...
بغلش کردم و آرام گرفت...
او به ارامی گفت که چرا بی معناست...؟
من که در همهمه ی داغ سوالش بودم ...
از دلم ترسیدم...
من که معصومیت بغض صدایش دیدم...
به خودم میگفتم:
اگر او هم یک روز ..
وارد بازی این عشق شود..
مثل من قهوه ی تلخ عاشقی خواهد خورد...
توی فنجان نگاهش ماندم...
مات و مبهوت فقط میگفتم..
بخدا بی معناست....
پنج وارونه غلط ها دارد...
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس..
پنج وارونه ی ما یک بازیست...
بازی بی معنیست..
تو همان پنج دبستان خودت را بنویس..!
231985
1393 ,24 دی
هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم
بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم…
بــرای تمـام
“دلــم مےخواســـت” هاے
بے جواب مــانـده اش !!
page=1&profile_user_id=2582&year=&month=
ادامه ...